دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی- تهران- ایران
چکیده
خطبه نخست نهج البلاغه، به رغم گفتوگوهای موجود در باره اصالت روایی آن دستکم با ترکیب کنونی، از نظر ادبی و محتوای کلامی ویژهای برخوردار است که در طی قرنها مورد توجه عالمان قرار داشته است. البته با وجود این توجهها به خطبه، تا کنون به مثابه یک روایت برخوردار از ساختار داستانی بدان پرداخته نشده و این چیزی است که موضوع اصلی این پژوهش قرار گرفته است. در این باره دو پرسش در دو سطح نقد متن و فهم متن قابل طرح است که به نظر میتوان با تحلیل روایتشناسی بدان پاسخی یافت: نخست در سطح فهم متن این که پیام اصلی نهفته در ساختار روایی خطبه چیست و دوم در سطح نقد متن این که تا چه اندازه میتوان با تحلیل روایتشناختی ـ فراتر از روشهای معمول نقد حدیث ـ از استواری و اعتبار متن این روایت دفاع کرد؟ الگوی روایتشناختی مورد استفاده در این پژوهش، الگوی علیت بر محور تعامل علل فاعلی و علل غایی است و به عنوان نتیجه نشان داده شده است که در سطح فهم متن، پیام اصلی در ساختار روایی خطبه، مطرح کردن اهداف اساسی خلقت و محوریت دادن به انسان در این عرصه است و در سطح نقد متن، آشکار میشود که این خطبه از ساختار روایی استوار و درجهای عالی از انسجام روایی و همبستگی متنی برخوردار است و انقطاع یا گسیختگی در آن مطرح نیست.